آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

آراد نبض زندگی

روز مادر مبارک.......

   سلام به همه مامانای گلمون.... میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا(س)و روز مادر و روز زن مبارک همه مامانای گلمون باشه.... سلام مخصوص هم به تنها دلیل بودنم آراد جون که با اومدنش مادر نام گرفتم...مرسی عزیز مامان...مرسی از حضور گرمت...خدایا هزاران هزار بار شکرتتتتتتتتتتتتتت که این فرشته رو به من دادی که به یمن بودنش مادر نام بگیرم........خدایا ممنوممممممممممممممم ازت...                           ...
11 ارديبهشت 1392

دیدار وبلاگی...

سلام به همه دوستان گلمون....امیدوارم که حالتون خوب باشه... این یه پست ویژه هستش برای دعوت به یک ملاقات وبلاگی....میخواستم به دوستایی که تبریز زندگی میکنن پیشنهاد بدم تا با هم یه دیداری داشته باشیم...هم بیشتر با هم آشنا بشیم و هم اینکه نی نی هامون با همدیگه از نزدیک آشنا بشن.... نظرتون چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نظراتتون برام بگین تا یه جاییرو به اتفاق انتخاب کنیم و با هم دیدار داشته باشیم.... البته من یه جایی رو مدٌٍ نظرم هست....ولی دوست دارم با هم مشورنت کنیم....جای پیشنهادی من شهر بازی لاله پارک....نظر شما چیه؟؟؟؟؟؟؟؟ دوست دارین با هم ملاقات داشته باشیم؟؟؟؟؟؟؟؟ در ضمن اگه دوست داشتین میتونین به دوستای خودت...
4 ارديبهشت 1392

آرادی در تولد....

سلام جگر گوشه مامان... عزیز دلم دیروز تولد هومن (پسر عمت) دعوت بودیم...تولد 2 سالگیش....هومنیییییییییییییییی تولدت مبارک...ایشالا تولد 120 سالگیت... قرار شده بود یه تولد خودمانی گرفته بشه...واسه همین برای شام دعوت شده بودیم...قرار بود تولد بعد از شام برگزار بشه...ما هم عصری لباسامونو پوشیدیم و آماده شدیم تا بریم تولد...همین که وارد خونه عمه اینا شدیم از دیدن بادکنکا اونقدر ذوق کرده بودی که به غیر از بادکنک چشمت هیچ کسو نمیدید...هر چقدر توان داشتی با هومن بادکنک بازی کردین .... به غیر از ما آتا اینا و عزیز جون اینا و خاله شهره اینا هم بودن که دور هم یه تولد کوچولو گرفتیم...به شما و هومن که خیلی خوش گذشت... با صدای...
31 فروردين 1392

شهر بازی....

سلام عش بی همتای مامان... عزیز دلم هوای بهاری جون میده واسه بیرون رفتن و گردش....این روزا اصلا دلم نمیخواد که توی خونه بمونم...بیشتر دلم میخواد با هم بریم پارک و پیک نیک...دلم میخواد تا هوا گرمتر نشده بیشتر از هوای آزاد لذت ببریم...چند روز پیش تصمیم گرفتیم یه سر بریم لاله پارک تا هم کمی بگردیم و خرید کنیم و هم این که شمارو ببریم شهر بازی....بعد از اینکه خریدامونو کردیم رفتیم داخل شهربازی و تا میتونستی بازی کردی...قربونت برم ...خوشحالم از شاد بودنت... تا میتونستی توی شهر بازی" بازی کردی و ما هم از دیدنت کلی ذوق کردیم...اولش از بعضی از وسایلای بازی میترسیدی ولی رفته رفته ترس ریخت و اونجارو گذاشته بودی روی سرت...برای خودت این ...
25 فروردين 1392

گزارش تعطیلات نوروزی...

سلام پسر طلای مامان... عزیز دلم بالاخره تعطیلات نوروز هم تموم شد ...شکر خدا تعطیلات خوبی بود و کلی انرژی کسب کردیم...توی این چند روز تا تونستیم خوردیم و خوابیدیم و استراحت کردیم...دیگه باید یه تکونی به خودمون بدیم و تنبلیرو بزاریم کنار و خودمونو واسه کار و تلاش آماده کنیم... عزیز دل مامان بعد از مسافرتمون به همدان یه چند روزی خونه بودیم تا اینکه به خاطر کار عمو علی تصمیم گرفتیم بریم شهرستان...تا هم عمو علی به کارش برسه و هم اینکه ما سری به خاله بابایی بزنیم...خونه خاله بابایی یه حیاط داشت که کلی اونجا با هومن بازی کردین و خوش گذروندین... خدارو شکر هوا هم عالی بود و آفتاب در اومده بود ..منم از فرصت استفاده کردم و آستین...
15 فروردين 1392

اولین مسافرت سال 92...+سورپرایز...

سلام عشق مامان.... و سلام به همه دوستای گلمون...حالتون خوبههههههه؟امیدوارم همیشه خوش و سر حال باشین...دوستون داریم فراوان.... و اما مسافرت اولین روز سال جدیدمون....یکم فروردین توی خونه بودیم که خاله بهاره اینا اومدن برای عید دیدنی خونمون ...بعد از اونا هم عزیز اینا با خاله شهره اینا اومدن....نشسته بودیم داشتیم صحبت میکردیم که به پیشنهاد عمو حجٌٍٍت (شوهر خاله بهاره)تصمیم گرفتیم یه مسافرت 2-3 روزه بریم همدان...در عرض 3 ساعت همه آماده شدیم و حرکت کردیم ...آتا و آنا اینا رو هم با خودمون بردیم...به قدری این تصمیم و حرکت  آنی بود که اصلا نفهمیدم کی رسیدیم همدان. ..مسافرت با حالی بود... صبح روز دوم فروردین چند سا...
6 فروردين 1392