شهر بازی....
سلام عش بی همتای مامان...
عزیز دلم هوای بهاری جون میده واسه بیرون رفتن و گردش....این روزا اصلا دلم نمیخواد که توی خونه بمونم...بیشتر دلم میخواد با هم بریم پارک و پیک نیک...دلم میخواد تا هوا گرمتر نشده بیشتر از هوای آزاد لذت ببریم...چند روز پیش تصمیم گرفتیم یه سر بریم لاله پارک تا هم کمی بگردیم و خرید کنیم و هم این که شمارو ببریم شهر بازی....بعد از اینکه خریدامونو کردیم رفتیم داخل شهربازی و تا میتونستی بازی کردی...قربونت برم ...خوشحالم از شاد بودنت...
تا میتونستی توی شهر بازی" بازی کردی و ما هم از دیدنت کلی ذوق کردیم...اولش از بعضی از وسایلای بازی میترسیدی ولی رفته رفته ترس ریخت و اونجارو گذاشته بودی روی سرت...برای خودت این ور و اون ور میدویدی و آواز میخوندی...با موزیکی که داشت پخش میشد دست میزدی و نانای میکردی...طوری که توجه همرو به خودت جلب کرده بودی...
راستشو بخوای خودم بیشتر از تو از اونجا رفتن لذت بردم...چون علاوه بر وسایل بازی برای بچه ها کلی بازی و وسایل هستش که بزرگترارو بیشتر مشغول میکنه...جای خیلی با حالیه...
داخل شهربازی رو طوری درست کردن که شبیه جنگله و از هر حیوونی ماکتشو گذاشتن ...آراد هم با دیدن هر حیوونی میرفت بغلش میکرد و یه بوس آبدار ازشون میگرفت...کلی واسه این کارش خندیده بودیم...آدمایی که از کنارمون رد میشدن و این صحنه رو میدیدن کلی ذوق میکردن و قربون صدقت میرفتن...الهی مامان قربونت بره...
2-3 ساعتی که اونجا بودیم کلی کیف کردیم و عشقم تا تونست بازی کرد...موقعی که میخواستیم برگردیم به هیچ عنوان رضایت نمیداد که برگردیم...با کلی دوز و ترفند راضیت کردیم تا بیای بیرون..روز خوبی بود...خوشحالم که بهت خوش گذشت...
تصمیم گرفتم از این به بعد لااقل هفته ای یکبار ببرمت اونجا...
عزیز دلم تا میتونی بازی کن و از دوران بچگیت لذت ببر...تا میتونی انرژی تو تخلیه کن...مامانی در خدمتته که همیشه شاد باشی و کودکی کنی....دوست دارم اندازه تموم دنیاااااااااااااااااااااااااا