اولین چهارشنبه سوری...
سلام به مونس زندگیم...
عزیز دل مامان به امید خدا اولین چهارشنبه سوریت هم پشت سر گذاشته شد...عصری گذاشتمت خونه عزیز اینا و برای خرید با خاله شهره و ساغر رفتیم بیرون...آخه من اعتقاد زیادی به خرید چهارشنبه سوری دارم...
خریدامون عبارت بودن از:آینه..شانه..ماهی..سبزه..نمک..کبریت...و یک بسته اسباب بازی برای گلکم..برای خودم هم چند قلم وسایل گرفتم و برگشتیم خونه...
بیرون کلی شلوغ بود و انگار تمام اهل تبریز ریخته بودن بیرون وآتیش بازی میکردن و ترقه میترکوندن و فشفشه روشن کرده بودن..خلاصه اینکه خیلی شلوغ بود...
بعد از اینکه برگشتیم خونه بابایی و عمو علی هم اومد وآقاجون تو حیاط آتیش روشن کرد و ما هم از روش پریدیم...عمو علی شمارو هم آورد و از روی آتیش پروند...بعد از شام وتنقلات هم برگشتیم خونمون و شما با اسباب بازیات کلی بازی کردی و کیف...
اینم از عکسها...
آتیش شب چهار شنبه سوری...
آرادی و عمو علی...
بابایی و عمو و آرادی...
آرادو اسباب بازیاش...
اینم از تنقلات شب چهار شنبه سوری که به رسم سنت روی زمین چیدیم...