آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

آراد نبض زندگی

آراد نگو بلا بگو...

1391/6/29 0:45
نویسنده : مامان آراد
1,246 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل نیلوفرم...

هزار ماشاالله..مامانی هر چه قدر از شلوغیات بگم کم گفتم...

آخه اگه بدونی چه پدری از من در میاری...دیگه حتی یک لحظه آروم و قرار نداری...الان یه هفته ای میشه که هزار ماشاالله دیگه خوب خوب راه میری و آسایش برای مامانی و بابایی نذاشتی...

مگه یه جا بند میشی...فقط موقعی که خوابی یا بابایی خونست من میتونم یه مقدار به کارام برسم...از بس حرص میخورم که نمیتونم به کارای خونه برسم که دارم دیوونه میشم...روی تموم میزا و درا و خلاصه همه جای خونه اثر انگشتات وجود داره ...

تا میخوام جایی رو تمیز کنم بلا فاصله میای و یه ردی از خودت بجا میزاری...خجالت میکشم وقتی یکی میاد خونمون و همه جا نا مرتبه...بعضی وقتا از کارات خنده م میگیره که چطور عرض چند دقیقه و بی سر و صدا همه جارو بهم میریزی...قربونت برم من...هر کاری بکنی بازم عزیز دل مامانی...

بعضی وقتا از خراب کاریات کیف میکنم ...یه نمونه اش هم اینه که چند روز پیش که خونه عزیز اینا بودیم دیدم هیچ سرو صدایی نداری ..اومدم دیدم نشستی جلوی کابینت عزیز اینا و داری کابینت و تخلیه میکنی...یه ظرف پر از ذرت بود که همشو ریخته بودی زمین و بعدش هم داشتی با اون دستای کوچولوت راهنماییشون میکردی زیر کابینت...کلی با عزیز بهت خندیدیم...

تازگی ها یه جای بازی پیدا کردی و اونم پشت میز تلوزیونه...آخه بچه قحطیه جای بازیه...خودشم چی ...از روی میز تشریف میبری پشت میز و شروع میکنی به کشیدن سیما...

آخه من دیگه بهت چی بگم....

حالا خدارو شکر تمام خراب کاریات بی سرو صداس...یعنی به هیچ عنوان از خودت صدا در نمیری فقط بهم میریزی...

چند تا از عکساتو برات میزارم تا خودت ببینی که چه بلاهایی سر این مامن بیچاره میاری...

مثلا این یه نمونه اس که داری سعی میکنی بری پشت میز تلوزیون...

اینجا پات گیر کرده داری غر میزنی..

واینجا پیروز شدی..

بقیه رو بیا ادامه مطلب...

                                                 

اینجا رفته بودیم باغ و پسر گلم داره سیب میچینه...

اسم این سیب خوشمزه آراده...

اینجا هم عروسی عمو اسماعیله(پسر دایی بابایی)...پسرم شاباش گرفته بود...

قربون اون چشای خوشگلت بشمممممممممممممممممم...

اینم از عروسک معروف آراد(به اسم غفور)

واینم از آقاجون و سه تا نوه عزیزش...

                                               

خلاصه عزیز دل مامان هرچه ققدر هم بلا باشی و شلوغی کنی بازم شیشه عمر مامانی...بازم مامانی بیشتر از همه چی و همه کس دوست داره...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

مامان رهام
29 شهریور 91 10:02
سلام شیطون بلا .حسابی شیطنت می کنیااااااااااااااااااا خدا حفظت کنه عزیزدلم.اتفاقا رهامم همش پشت میز tvمثل اینکه عادت تموم بچه هاست.همیشه به شادی ایشاله عروسی خودت عسیسم


سلام خاله جون..تا دلت بخواد شیطون شدم...
والا نمیدونم که از اونجا چی میخوان..
مرسی خاله جون..انش الله
سمیرا
29 شهریور 91 13:41
ای جونم شیطون منننننننننننننننننننننننن
وای خونه منم همینطوریه
انقدر بهم ریختس خودم کلافه شدم حالا خجالتش پیش بقیه بمونه


وای سمیرا جون دارم دیوونه میشم...
مونا مامان امیرسام
30 شهریور 91 3:14
جاانم که مامانی رو خسته میکنی.اما مامانی برای خسته شدن خیلی زوده.اگر بدونید چه روزهایی در راهن


ممنون عزیزم از امیدواریت...پس خدا باید به دادم برسه
الهه مامان یسنا
30 شهریور 91 10:44
قربونش برم که اینقدر زحمت میکشه که خودشو برسونه پشت میز!! حالا به زحمتش میارزه؟؟؟؟؟؟؟
مامانی این بچه ها با همین شیطونیهاشون بچه ان .از طرف من ببوس آراد نازم رو


خدا نکنه خاله جون...نه بابا دوباره برمیگرده از نو میره فقط خودشو خسته میکنه..
بله شما درست میگین...هرچه قدر هم شلوغی کنن بازم عزیزن
سمیه
30 شهریور 91 23:22
آخ جونم.توهم یعنی انقد شلوغ شدی.اینها همشون سر از جاهای تنگ میخوان در بیارن


بله خاله جون..پس چی فک کردی...از بس که فضولن..
مامان آرال
31 شهریور 91 10:12
سلام راه رفتنش مبارک چقدر هم قشنگ میوه میچینه وای مامانش شیطونیاش مثل آراله تمام خونه رو میریزه بهم منم مثل شما ولی میبینین بچه چقدر شیرینه کاراشون با مزه است حالا من همش فکر میکنم چون ما تهران تنهاییم آرال از تنهایی این شیطونیا رو میکنه . از طرف من از روی پسر گلت ببوس


سلام..مرسی خاله جون..هر چقدر هم شلوغی کنن بازم عزیزن..
حتما خاله جون..
مامان علی اصغر
2 مهر 91 0:11
آفرین خوشگلم ماشاا... چه زود بزرگ شدین ایشالا عروسیه خودت


ممنون خاله جون...ایشالا عروسی علی جون
مامان مهبد كوچولو
2 مهر 91 13:28
آفرين به آقا آراد


مرسی خاله جون..
سمیرا
2 مهر 91 13:40
ای جونم آرادددددددددددد دلم برات تنگولیده کوشی گلم ؟
مامانی آپ کن دیگه


سلام...حتما خاله جون
یک عاشقانه آرام
4 مهر 91 9:45
ممنونم از راهنماییتون حتما همینکارو میکنم


خواهش میکنم...ایشالا به سلامتی
مامان رهام
4 مهر 91 10:54
سلام عزیزم خاطره جون دیر جنبیدی فک کنم مدیریت عکسا رو قفل کرده باز نمیشهآخه موهام باز بود


سلام...آره بسته شده بودن..نمیدونم این چه کاریه آخه...خوب عکسا که رمز داشت
مامان رها
4 مهر 91 10:59
سلام گلم الهی چه عکسهاب باحالی خاطره جون حرص نخور گلم خونه ما هم یه مدت همینطور بود ولی الان دیگه کمتر شده و جالبه که تا من دستمال میگرفتم غریزه دختر ایجاب میکرد که باید کمک کنه و بیشتر خرابکاری میکرد ولی الن با تذکر متوجه خرابکاری خودش میشه راستی گلم بابت همدردیت ممنون


سلام..ممنون عزیزم..خدا از دهنت بشنوه
مامان یاشار
4 مهر 91 13:49
ای جون دلم که شیطون شدی خوردنی. مامانی دستت درد نکنه با این عکسای خوشگل. یه بوس گنده اسفند یادت نره خاطره جون


خواهش میکنم عزیزم..ممنون...حتما
نایسل
4 مهر 91 17:57
وای خدا چه شیطونی شده این گل پسرتتت


شیطون که چه عرض کنم؟
نایسل
4 مهر 91 17:58



مرسی خاله جون
بابای کیان
5 مهر 91 13:01
وای وای چه پسر بلای نانازی؟ شما که نوشتی بعضی وقتا کیف میکنی از اذیت هاش اون مواقعی که خونه شما نیست و مثل زمانی که خونه مامانتون بوده......


دیگه...
مامان ابوالفضل
5 مهر 91 18:26
آخه جیگر طلا اونجا هم جا شما رفتی؟!


آخه خاله جون فحطیه جاست دیگه


مامان آریام
6 مهر 91 0:11
چه سیب خوشمزه ای هستی تو ایشاالله دامادی خودت قند عسل


مرسی خاله جون..ایشالا
نایسل
7 مهر 91 1:49
مرسی گلممم
مامان ترانه
7 مهر 91 12:41
مرسی دوست خوبم حتما براتون دعا میکنم


ممنون عزیزم...
مریم مامان پندار
7 مهر 91 17:40
ماشالله به جونش پر انرژی و کنجکاو اسفند فراموش نشه عزیزم ببوسش


ممنون خاله جون
راستین جوجو
8 مهر 91 9:13
سلام شیطون خان
داری چه کار می کنی؟
آخه چرا رفتی پشت ضبط ؟
تو سبد چه کار می کنی؟



سلام..
دارم استعدادامو کشف میکنم..
آخه من سیب مامانمم.
مامان محمدرهام جون
11 مهر 91 10:39
همیشه به گردش وعروسی

خاله جون پشت تی وی برو ولی تو رو خدا مواظب پاهای نازت باش

هاااااااااااااااااااااام به به چه سیب خوشمزه ای


ممنون...سیب ناز مامانشه..چشم خاله جون
مطهره جون
16 مهر 91 1:19
اميرمحمد يه گاو بزرگ قروز داره مه مااااااااا هم ميكنه ميزاريم جلو تيوي و زير تيوي طرفش نميره ميترسه شديد