آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

آراد نبض زندگی

رور مادر...

1391/4/10 20:18
نویسنده : مامان آراد
972 بازدید
اشتراک گذاری

                

این هم از اولین روز مادر بودنم در کنار آراد عزیزم....واااااااااااااااای چه حس قشنگی....به قدری زیبا و پر از احساسه که با هیچ زبونی قادر به گفتنش نیستم...فقط همین قدر میتونم بگم که از خوشحالی میخوام تا اوج آسمونها پرواز کنم...عزیزم ممنون که با در کنارم بودن این لذت زیبای مادر بودنو به من دادی...خدارو هزاران هزار بار شکر....

                                 

حالا میخوام از اولین روز مادر بودنم برات بنویسم...طبق معمول هر صبح که پسر نانازم از خواب بیدارم میکنه امروزم با سر و صدایی که را انداخته بودی از خواب بیدارم کردی و من هم غرق در بوسه ات کردم...اخ نمیدونی که چقدر این بوسها بهم میچسبیدن مخصوصا هم به خاطر تفاوت داشتن این روز با روزای دیگه بیشتر ذوق میکردم که محکمتر توی بغلم فشارت بدم...آخ من قربونت برم...

                                        

با سر و صدایی که را انداخته بودیم بابایی رو هم از خواب بیدار کردیم...بابایی هم بوسم کرد و روزمو بهم تبریک گفت...و بعد هم بابایی رفت سر کار و ما هم رفتیم خونه عزیز اینا...از اونجایی که چند روز بود که خونه نبودم نتونسته بودم واسه عزیز یه چیزی بگیرم...به خاطر اون با خاله شهره و پسر گلم رفتیم بیرون و واسه عزیز جون یه کادوی نا قابل گرفتیم و برگشتیم...

                                                

عصری هم بابایی از طرف آراد عزیزم یه دست گل از گلهای رز سیاه بهم کادو داد...آخه پسر گلم میدونه که مامانش عاشق رز سیاهه...آخ نمیدونی که چقدر ذوق کردم وقتی بابایی گلارو میداد دستم گفت اینارو آراد برات خریده...مامان به فدای آراد و اون دسته گل خیلی خیلی قشنگش...بابایی هم از طرف خودش برام یه مدال طلای خیلی قشنگ کادو داد...دست هر دو گل قشنگ زندگیم درد نکنه...

                                           

بابایی برای عزیز و آناجون هم برای هر یکی یه دونه روسری خریده بود که اول با یه جعبه شیرینی  رفتیم خونه عزیز اینا و بعدشم رفتیم خونه آنا اینا و عید رو تبریک گفتیم...شب رو هم موندیم خونه آنا اینا...عمه سولماز اینا هم اونجا بودن و شما با هومن کلی بازی کردی و خوش گذروندی...

                                  

خدایا به خاطر تمام نعمتهایی که بهم دادی مخصوصا به خاطر نعمت مادر شدنم هزاران هزار بار شکرت میکنم...

اینم دسته گلیه که پسر گلم برام گرفته...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مریم(مامان روشا)
23 اردیبهشت 91 18:26
مامان مهربون روز قشنگت مبارک
الهه مامان یسنا
24 اردیبهشت 91 21:15
مامان گلی روزت مبارک
مامانی درسا
25 اردیبهشت 91 4:59
سلام من خیلی اومدم وبلاگ آرادی خاله و متاسفانه همین مشکلی که نوشته بودی رو داشت . و نمیتونستم نظر بذارم یعنی اصلا" عبارت ( نظر دهید ) پاک شده بود ...... دقیقا" یکی از وبای دیگه هم همین طور بود ..... خداروشکر که مشکلتون حل شد ..... روزتون با تاخیر مبارک و امیدوارم همیشه تندرست باشین ..... پسرم هم ببوس


سلام عزیزم.ممنون که به یادتون بودیم.روز شما هم مبارک باشه.ما نمیتونیم نظر بزاریم.کد امنیتی نمیده که نظر ثبت بشه.اگه میدونی راهنمایی کن
سمیرا
25 اردیبهشت 91 15:30
مامانی روزت مبارک منم اولین روز مادرم بیود


خانمی روز شما هم مبارک.معضرت که نمیتونم نظر بزارم.دچار مشکل شدیم.تو قسمت نظرات کد امنیتی وارد نمیشه واسه همین هم نمیتونیم نظرو ثبت کنیم
nazi
25 اردیبهشت 91 17:55
زندگی با زن شروع میشه و مردن با مرد... روزتون مبارک
زهرا از نی نی وبلاگ213
26 اردیبهشت 91 11:48
روز مادر مبارک
سلااااااام من زهرا هستم .یه پسر کوچولو دارم و یه نی نی ناز در راه. دوست دارم با هم تبادل لینک کنیم. لطفا منو به اسم نی نی وبلاگ213 لینک کن و خبر بده تا منم لینکتون کنم مرسی


ممنون که به ما سر زدین .لینک شدین
مامان علی اصغر
27 اردیبهشت 91 1:13
روز مادر مبارک خاله جون
مریم مامان پندار
27 اردیبهشت 91 22:10
روزت مبارک کجایی خانوم کم پیدایی