اولین عید نوروز آراد عزیزم...
سلام عشق من...
فدای اون وجوده نازنینت برم که با در کنارمون بودنت گرمای زندگیمونو بیشتر از گذشته کردی...عزیز دل مامان این اولین و یکی از بهترین عیدایی بود که کنارمون بودی...از اونجایی که مامان ساعتو اشتباهی کوک کرده بود ما 5 دقیقه مونده به تحویل از خواب بیدار شدیم و شما و بابایی هنز روی تخت ولو بودین و تازه از خواب بیدار شده بودین...
بعد از تحویل و آماده شدن و به خودمون رسیدن اول رفتیم خونه آقاجون اینا...خاله شهره و خاله بهاره اینا هم اونجا بودن و شما از همشون عیدی گرفتی...بعدشم رفتیم خونه اتا اینا و از اونجا هم اومدیم خونه...بعد از ظهر هم با عزیز اینا رفتیم خونه خاله شهره و اونجا هم برای عصر برنامه ریزی کردیم که یه مسافرت دو سه روزه بریم شهرستان برای دید و بازدید از فامیلای مامانی...
الان که دارم این مطالبو مینویسم تازه برگشتیم خونه وشما توی بغلم به خواب رفتی...بهمون خیلی خوش گذشت...خونه عمو و خاله هام و داییم اینا رفتیم...بعدش برام که روز 3 فروردین به دنیا اومدم دور هم یه تولد گرفتیم و از مامانم و بابایی کادو گرفتم...خیلی روز قشنگی بود چون هممون دور هم جمع بودیم و شما با خنده هات شیرینی این دور هم بودنو بیشتر میکردی...
قراره فردا هم بریم یه شهرستان دیگه برای دیدن خانواده دایی بابایی...آخه دایی اینا تو تبریز زندگی نمیکنن و ما باید برای دیدنشون بریم...توی این چند روزه کلی ازت عکس گرفتم که حتما برات پست میکنم...کلی فامیلامون از دیدنت ذوق کردن و کلی هم عیدی گرفتی...دست همشون درد نکنه که این همه به ما لطف دارن...
خانواده خاله راحله(خاله من)خیلی خیلی دوست دارن و خاله جون برات یه بلوز خیلی ناز گرفته بود...موقعی که اونجا بودیم من فقط موقع غذا دادن بهت میدیدمت چون همش بغلشون بودی...موقع اومدن هم کلی ناراحت بودن و دلشون نمیخواست که برگردیم...خاله یه پسر داره به اسم علی که عاشقته...منم اونو خیلی دوست دارم...کلی بهت محبت میکرد و با حوصله نگهت میداشت...
خلاصه اینکه عزیزم مسافرت کوتاه ولی خوبی بود و بهمون خیلی خوش گذشت...انش الله که همیشه خوش و سلامت باشی...زندگی همیشه به کامت شیرین باشه و به تمام آرزوهات برسی...
سال نو یکبار دیگه به عزیز ترینام و دوستام و تمام کسایی که دوستمون دارن مبارک باشه و سالی باشه توام با سلامتی و شادی...
واینکه عکسها در ادامه مطلب...
پسرم خسته شده...خوابش میاد...
آراد و عمو علی....فدای اون خوش تیپیه پسرم...
آرادی با بابایی تو بازار...
اینم بابایی و مامانی و آرادی........
عمو علی..خاله شهره...خاله سمانه...خاله بهاره
قربون هردوتاتون...
عزیز جون...
آقاجون و عزیز جون(پدر و مادر عزیزم)
اینم مامانی و پسر خال عزیزم علی...
اوووووووووووووووووووم چه هندونه خوشمزه ای...
اینم از آتا و ساغر و آرادی...