عکسهای آتلیه...
سلام بهار زندگیم....
قربونت برم عزیز دردونه مامان...توی این پست میخوام عکسهای آتلیتو برات بزارم....25 اسفند رفتیم آتلیه و با کلی دردسر چند تا ازت عکس گرفتیم...حالا بماند که چه بلاهایی سرمون آوردی...امروز عصر که اومدم خونه بابایی گفت که از عکاسی زنگ زدن و گفتن عکساتون آمادست...کلی تعجب کردم...آخه سابقه نداره به این زودی عکسا آماده بشن....به هر حال...ما هم رفتیم و عکسای نازتو گرفتیم...
بفرما اینم از عکسا...فقط چون فلش مموری نبرده بودم نتونستم فایل عکساتو بگیرم...واسه همین چون اسکنر هم نداریم با دوربین از عکسات عکس گرفتم...
اگه کیفیتشون خوب نیست معضرت عزیزم...در اسرع وقت که فایلارو گرفتم با کیفیتتر برات میزارم...
عاشقتممممممممممممممممممممممممم
راستی عزیز دل مامان فردا چهار شنبه سوریه....با کلی مطلب و عکس داغ بازم میام و برات پست میزارم..فعلا تا بعد...