اولین مروارید پسر گلم...

سلام زندگیه مامان...

عزیزم بالاخره در تاریخ 8 اسفند سال 90 مصادف با 6 ماه و 17 روز گیت اولین دندونت از صدف لثه هات زد بیرون...نمیدونی چقدر خوشحال و ذوق زده شدم...

ظهری گذاشته بودمت خونه عزیز اینا و برای تمیز کردن خونه اومده بودم خونمون...آخه ما با مامانم اینا فقط یه خونه فاصله داریم...تازه مشغول تمیز کردن بودم که تلفن زنگ زد...خاله شهره بود که خبر در آوردن اولین دندونتو بهم داد....

به قدری هول کردم که دست از کار کشیدم و خودمو فوری رسوندم خونه مامانم اینا...تا با چشای خودم اولین مرواریدتو ببینم...دست به لثه ات که زدم یه چیز تیز به دستم خورد...

از ذوقم اونقدر بوست کردم که آخر سر صدات در اومد و گریه ات گرفت...الهی مامان به فدای اون دندونت...

خدارو شکر اولین دندونت راحت بدون تب مریضی در اومد...همه اش نگران بودم که نکنه تب کنی و مریض بشی...آخه از خیلی ها شنیده بودم که وقتی بچه شون دندون در آورده بوده با تب و اسهال همراه بوده...ولی خدارو شکر هیچ مشکلی پیش نیومد...

                                                       عزیز جون قراره این هفته برات دندونی درست کنه و بین دوستا و اشناهامون پخش کنیم...عزیزم اولین دندونت مبارکت باشه...ایشالا بقیه دندو نات هم راحت در بیان...

دوست دارم...