آراد...
سلام زندگی مامان وبابا...
و سلام به همه دوستای گلمون..امیدوارم که حالتون خوب باشه و زندگیتون بر وفق مرادتون...امروز اومدیم تا توی این پست شیرین زبونیای این پسر شیطونو ثبت کنیم...عزیز دل مامان دیگه کامل کامل ماما و بابارو خوب تلفظ میکنی...از اونجائیکه به عمو کریم علاقه فراوانی داری کلمه عمو از زبونت نمیوفته...تا کوچیکترین صدایی میاد شروع بع میو گفتن میکنی ..یعنی داری منو میترسونی که میو اومده...شماره های یک و دو و سه رو هم خوب یاد گرفتی...ددر / هاپو / قاقا / شیر / می می / مرسی / و چند تا کلمه دیگه که الان یادم نیست کلمه هایی هستن که یاد گرفتی و مرتب تکرارشون میکنی...
تا چیزی بدستت میدم فوری مرسی میگی که دلم برات غش میره...به قدری شیرین این کلمرو ادا میکنی که دلم ضعف میره...قربون پسر با ادبم برمممممممممممممم...
توی چند پست قبلی نوشته بودم که آموزشگاه رانندگی ثبت نام کردم...گاهی وقتا با بابایی میریم بیرون و من جاهای خلوت تمرین میکنم...ولی نمیدونم عزیز دلم چه مشکلی با رانندگی مامانی دارین شما که تا من پشت رل میشینم شروع به نق زدن میکنی و نمیخوای که من برونم...
قربونت برم نگران نباش مامانی حواسش جمع جمعه...نمیزاره واسه شما اتفاقی بیوفته...خلاصه ماجراها داریم با شما و رانندگی مامانی...
راستی عزیز دل مامان بالاخره بابایی موفق شد و مدال اسمتو برام درست کرد...چند وقتی میشد که از بابایی خواسته بودم تا برام یه مدال درست کنه که به شکل حروف اسمت باشه...به شکل آراد...چند روز پیش برام آورد...وای نمیدونی چقدر خوشحال شدم...از روزی که آورده از گردنم بازش نکردم...خیلی خوشگل شده...همه کلی خوششون اومده...اینم از عکسش..
فعلا همین...بازم میام و برات مطلب میزارم اگه خدا بخواد...دوست دارم....