آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

آراد نبض زندگی

عسلم نازم عمرم+پیک نیک

1393/3/19 0:39
نویسنده : مامان آراد
1,937 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل مامان...

 

سلام به همه دوستای گلمون که همیشه همراهمون هستن و تنهامون نمیزارن....خوبین؟ خوشین؟ ما هم

شکر

خدا عالیه عالی هستیم...

 

پسر گلم دیگه بزرگ و آقا شده...کللی هم شیطون شده ...

 

از هوشش هم که هر چه قدر بگم کم گفتم...هزار ماشاالله...ویه هزار باریکلا هم به

زبونش که هر روز

 

شیرینتر از روز قبل میشه...یه جملاتی استفاده میکنه که واقعا بعضی مواقع جای بسی تفکر

داره..

گل پسرم دوست داره خودش لباساشو انتخاب کنه موقعی که میخوایم لباس بگیریم یا آماده

بشیم بریم

بیرون...انصافا هم سلیقش حرف نداره...کشیده به مامانش

 

اصلا زیر بار حرف زور نمیره...با اینکه ما ترک زبانیم و توی خونه کاملا ترکی صحبت

میکنیم

 

ولی بعضی کلماتو فارسی بیان میکنه...از پسر عمش هومن یاد گرفته...مثلا وقتی نمیخوام

کاریرو

 

انجام بده با حرص به من میگه چرا نباید اینکارو بکنم...حالا بیا حالیشون کن چرا؟؟؟؟؟؟؟

 

خیلی خیلی هم مهربونه...ولی خدا نکنه یکی حرصشو دربیاره که اونموقع

دیگه کسی

 

جلودارش نیس

 

بعضی موقعها از بس بوسم میکنه که واقعا کلافه میشم...ولی با این حال

 

برام بی نهایت لذتبخشه

 

خلاصه که میخواستم شرح حالی از پسرم بگم و بریم سر اصل مطلب...

 

واون هم در مورد پیک نیکیه که چند روز پیش دسته جمعی رفته بودیم...

 

خالم اینا از شهرستان مهمونمون بودن که به اتفاق اونا و خاله هات و عزیز

 

اینا رفتیم بیرون....یه کمپ خیلی باحال...

 

بینهایت بهمون خوش گذشت و کلی انرژی گرفتیم...عشقم آرادم هم تا

 

تونست بازی کرد و لذت برد

 

همه در اختیارش بودن تا بهترین لحظه ها و دقیقه هارو براش رقم بزنن..

 

مرسییییییییییییییییی از همه...

 

جایی که رفته بودیم یه کمپ بود توی هروی که جای بی نهایت قشنگی

 

بود...

یه جای جنگلی که یه رودخونه هم از وسطش رد میشد...کلی هم وسایل

 

تفریحی و بازی برای بچه ها داشت که کلی بچه ها ازشون استفاده

 

کردن و لذت بردن....

 

موقع برگشتن هم اراد از بس که بدو بدو کرده بود توی ماشین از خستگی

 

بی هوش شد...

 

خلاصه که روز قشنگ و به یاد موندنی بود...

 

واما عکسامون...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (5)

نظرات (5)

مامان سویل و آراز
19 خرداد 93 13:19
سلام بر مامی و پسر جون حالا معلوم شد مامانی سرش گرمه چیه که دیر به دیر میاد اپ کنه ایشالا همیشه گردش و شادی باشین اراد جونمو میبوسم
مامان آراد
پاسخ
سلام شهره جون ممنون عزیزم بوسسسسسسسسسسس
مامان الهام
19 خرداد 93 22:50
ای جووونم ماشالله به این گل پسر که اینقدر آقا شده همیشه به گردش
مامان آراد
پاسخ
ممنون الهام جون عزیز
مامان ال آی
20 خرداد 93 23:17
سلام عزیزم ماشااله پسرت بزرگ شده براش اسپند دود کن.
مامان آراد
پاسخ
سلام عزیزم مرسی خانومی حتما
نوشین مامان آریا
28 خرداد 93 10:45
عزیزم ایشااله همیشه بهت خوش بگذره پسر مهربون عکسات هم خیلی قشنگه مراقب خودت باش
مامان آراد
پاسخ
ممنون خاله جون...نظر لطفتونه
(hamid(sogand
29 خرداد 93 8:01
سلام آبجی خاطره گل ومهربونم صبح بخیر آبجی گلم ممنون از حضور سبزتان در وبم خوشحالم کردید با افتخار ب اسم آبجی خاطره(آراد نبض زندگی) لینکتون میکنم شما هم اگر دوست داشتید ب اسم دخترم سوگند(داداش حمید) لینکم کنید آراد جون را از طرفم ببوسید ی دنیا ممنون از حضورتان بهم سر بزن آبجی گلم خوشحالم میکنی من هم بهت سر میزنم خنده برلبانت همیشه جاری آبجی گلم آبجی مهربونم آخر هفته خوبی در کنار خانواده گلت داشته باشی ایام به کام غلام همت آنم كه زير چرخ كبود زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزادست نصيحتى كنمت ياد گير و در عمل آر كه اين حديث ز پير طريقتم يادست مجو درستى عهد از جهان سست نهاد كه اين عجوزه عروس هزار دامادست چه گويمت كه به ميخانه دوش مست و خراب سروش عالم غيبم چه مژده ها دادست كه اى بلندنظر شاهباز سدره نشين نشيمن تو نه اين كنج محنت آبادست ترا ز كنگره عرش مى زنند صفير ندانمت كه در اين دامگه چه افتادست غم جهان مخور و پند من مبر از ياد كه اين لطيفه ء عشقم ز رهروى يادست رضا به داده بده وز جبين گره بگشاى كه بر من و تو در اختيار نگشادست نشان عهد و وفا نيست در تبسم گل بنال بلبل عاشق كه جاى فريادست حسد چه مى برى اى سست نظم بر حافظ قبول خاطر و لطف سخن خدا دادست[بوسه][بوسه]