آرادآراد، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

آراد نبض زندگی

بعد از مدتها....

1392/6/29 16:12
نویسنده : مامان آراد
1,156 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان...

یه چند وقتی بود که اصلا وقت نمیکردم بیام و برات مطلب بزارم...کلی حرف برای گفتن هست که نمیدونم از کجا شروع کنم...این روزا کلی سرت با هومن مشغوله....کلی کتک  کاری میکنین با هم...گاهی اعصابم از صداهای نا بهنجارتون خیلی خسته میشه ولی با خودم میگم خب بچه این دیگه ....

بعضی موقع ها با هم میریم حیاط و شما تا میتونی اسکوتر سوار میشی و توپ بازی میکنی...گلهای باغچه هم بی نصیب نمیمونن از برکت وجودت...همشونو پرپر میکنی و میریزی زمین...دلم براشون میسوزه...

 

امسال نتونستیم بریم مسافرت....دلم از تو خونه موندن پوسیده...احساس میکنم همه روزا مثل همن و تکراری....گاهی وقتا خیلی خسته میشم...ولی وقتی اون صورت معصومتو میبینم تمام خستگیم بر طرف میشه...به قدری دوست دارم که اندازه نداره.

توی این یک ماهی که نبودیم یک بار رفتیم مهمونی خونه خاله سمانه اینا که خیلی بهمون خوش گذشت....خاله جون سنگ تمام گذاشته بود و کلی هم مهمون دعوت کرده بود....دستش درد نکنه....اونجا عمو رحیم به دور از چشم من شمارو برده بود بیرون و سوار موتورت کرده بود....از اون روز به این ور دیگه عشق موتور پیدا کردی....از چیزی که مامانت به شدت باهاش مخالفه و ازش متنفره....هر جا موتور و دوچرخه میبینی میدوی طرفش و گاهی وقتا هم میخوای سوارش بشی که با جیغ وداد ازش دورت میکنیم...

 

عاشق بلالی و هفته لااقل باید یک بار ببریمت شاه گلی و اونجا بلال بخوری....به قدری شیرین بلال میخوری که هر بینندهای و به بلال خوردن تشویق میکنی...گاهی وقتا هم خودم توی خونه برات درست میکنم که خیلی با مزه با اون دندونای موش موشیت با اشتها میل میکنی....میوه خوردنت بد نیست ولی تازگیا خیلی کم غذا شدی و تا یه لقمه بخوری پدر منو در میاری...

چند روز پیش هم با مهمونامون که از تهران اومده بودن رفتیم پیک نیک....یه جای خیلی با صفا و قشنگ بین 2 تا کوه که وسطش دره بود و یه رودخونه خیلی قشنگی از وسطش رد میشد...با بابایی باهم چایی ذغالی درست کردین و تا تونستی بازی و بدو بدو کردی....موقع برگشتن هم یه بارونی بارید که خیلی باحال بود....هوا عالی بود... خنک و تمیز....

این روزا بیشتر دوست داری که با بابایی توی خونه سه چرخه سواری کنین....بعد از اومدن بابایی توی خونه یه سر و صدایی بلند میشه که حد نداره....یا سه چرخه میرونی یا بابایی کولت میگیره و خونرو میگردونتت....یا هم سوار گاوت میشه و خونرو روی سرت میزاری.....از صدای خنده هات کیف میکنم...خنده هات باعث ارامشم میشن....

راستی عکسای اتلیمونم گرفتیم....من که خیلی خوشم اومد....همون عکسایی که روز عروسی خاله سمانه اینا توی باغ با بابایی انداخته بودیم....توی پست دیگه حتما میزارم برات

بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (24)

بهاره مامان ونداد
29 شهریور 92 16:27
به به خاطره خانم اومدید نینی وبلاگ رو منور کردید دلمون براتون کلی تنگ شده بود
اراد جونم چقدر بزرگ شده عکس ها هم همگی عالی بودند مخصوصا عکس بلال خوردن اراد ونداد که چندشش میشه وقتی بلال میبینه میگه سیاه من نمیخوام میکروب داره عزیزم به ما هم رمز میدی؟


خدا نکشتت بهاره جون
دل ما هم تنگ شده براتون عزیزم
بچه ها بزرگ میشن و ماها چیر
ارادی که خیلی دوست داره
الهام
30 شهریور 92 9:11
به به چه نی نی خوشملی چه عسکای ناناسی خونتونم که ماشالله جون میده واسه بازی پسری


چشماتون نازن...اره دیگه...
نوشين مامان آريا
30 شهریور 92 12:22
پسر نازو ببين سوار موتور شده عزيزم نوش جونت بلال. ايشااله هميشه بخندي عزيزم


پدر مامانمو در اوردم با موتور سواری
مرسی عزیزم
الی مامی آراد
31 شهریور 92 17:30
قربون اون بلال خوردنت بشم نوش جونت عزیزم


خدا نکنه خاله جون....ممنون
مرجان مامان آران
1 مهر 92 19:40
نوش جونت عزیزممممممممممم
همیشه به مهمونی عزیز دلم شاد باشیددددددددددددد


مرسی خاله مهربون جونمممممممم
مامان سويل و اراز
1 مهر 92 21:11
سلام خاطره جون خوبين هميشه به گردش و مهموني عزيزم
ارادي عكسهاي بلال خوردنتو كه ديدم دهنم اب افتاد چه قدر هم بزرگ شدي ماشالله
خاطره جون موافقي اين هفته جمعه پارك بانوان يا پارك منظريه با ماماناي ديگه قرار ملاقات بذاريم؟


سلام شهره جون...سلامت باشی عزیزم
ممنون خاله جون
اره عزیزم چرا که نه
عاطفه مامان الای
3 مهر 92 3:34
نامرد من نیستم یا تو؟
بیا وبم قرار داریم


شرمنده عزیزم...من نیستم...سرم خیلی شلوغه
مامان اراد
5 مهر 92 20:10
ماشاله چقدر نازنازی . چقدر این آرادا قشنگن


مرسی خاله جون
عاطفه مامان الای
7 مهر 92 12:52
خاطره جون ما فردا قرار داریم برو تو وبلاگم بخون بهت گفته بودم ازت خبری نشد ...نیستی اگه دیدی حتما بیا همون جای قبلی ساعت 5 دوشنبه 8 مهر زیلو هم میبرم با پتو وچایی حتما بیا میبوسمتون ...محوطه بدن سازی


عاطفه جون شرمنده عزیزم...دیر دیدم
مامان آریام
7 مهر 92 22:55
عکس اولی فوق العاده شده واقعا صدای خنده این فرشته کوچولوها آدم رو دوباره زنده میکنه
چه خوشمزه بلال میخوره...نوش جونت عزیزم
مامانی پیش ما هم بیا...منتظر عکسهاتون هستیم بیصبرانه


ممنون عزیزم...دقیقا....
مرسی خاله جون
چشم حتما....نمیتونم عکسامو بزارم...مدیریت اجازه نمیده
نیر
8 مهر 92 15:38
الهی قربونت برم من پسر خوشتیپ
منم دلم مسافرت میخواد
درسته دیگه به ما سر نمیزنین ولی ما همیشه به یادتونیم


خدا نکنه عزیزم
ما هم همین طور
ادرس نداریم که
نیر
8 مهر 92 15:41
الان فهمیدم چرا به ما سر نمیزنین جوووووووووووون ما رو لینک نکردین



عزیزم اخه شما که ادرس نمیزارین ما لینکتون کنیم
مامان یاشار
9 مهر 92 23:13
آخ که چقدر دلم براتون تنگ شده بود خاطره جون. آرادم هم حسابی مردی شده واسه خودش. ما هم امسال نتونستیم مسافرت بریم بس که بابایی سرش شلوغ بود. میفهمم چه حسی داری الان. پسر شیرینت رو یه علمه ببوس


قربونت برم عزیزم...ما هم دلمون براتون تنگ شده
بابا ها که همیشه سرشون شلوغه...ایشالا که همیشه سلامت باشن
چشم حتما.....بوسسسسسسسس
مامانی درسا
13 مهر 92 1:36
عزیزم مرورت زیبا بود و دلچسب منتظر عکسای آتلیه و عکسای عروسی هستیم ..... میبوسمتون


ممنون عزیزم...چشم بزودی...بوسسسسسس
آزاده مامان کوروش
13 مهر 92 15:08
سلام مامان آراد
اینقدر این بچه ها شیطنت میکنند که باید همه بگیم بعد ازمدت ها . مگه وقت میشه مرتب بیاییم و پست جدید بگذاریم..


سلام عزیزم
بله واقعا
نگین مامان رادین
13 مهر 92 19:22
___$$$$$$$$______$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
______$$$$$$$$$$$$$$$$$
________$$$$$$$$$$$$$
___________$$$$$$$
_____________$$$
______________$ آپم و منتظر نیم نگاهی حتی گذرا ......


به روی چشم
مامان رهام
14 مهر 92 18:31
سلام خاطره جون خوبید عزیزم...واااااای دلم چقد بلا خواستخاله فدات شه که عاشق موتور سواری هستش


سلام عزیزم....ممنون شکر خدا خوبیم
ای وای شرمنده شدیم
خدا نکنه خانومی
مامان سویل و اراز
15 مهر 92 14:06
کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است
کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است
کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است
کودکی لاله ی سرخ است به باغ امید
اراد جون روزت مبارک


مرسی خاله جون مهربونم
الی مامی آراد
16 مهر 92 13:45
هر کودک ، گلدانی ست که از زیباترین گل های معطر ، خانه ها را به نزدیکت ترین بهارها گره زده است .



روز کودک مبارک . . .



ممنون خاله جون
الهام(مامان اميرحسين)
16 مهر 92 15:26
فرشته ي كوچولو روزت مبارك...

http://www.8pic.ir/images/57581057698586571269.jpg




ممنون خاله جون
نگین مامان رادین
16 مهر 92 18:36
کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود، ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ، ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم
روزت مبارک فرشته ی کوچولوی دوست داشتنی


ممنون خاله جون
فرناز خاله آرسن جون
16 مهر 92 19:24
وای مــــردم! روزِ ناز کودک است
روز سرمســـــتی و ساز کودک است
کودک است آییــــنه ی دل را صفا
کودک است محصـــولی از عشق ووفا
روزت مبارک باشه خاله


ممنون خاله جون
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
30 مهر 92 18:45
چه پسر نازنینی چه قالب خوشگلی
چه اخمی هم کردی


ممنون عزیزم
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
21 آبان 92 3:49
عزیزم چه پسر نازنینی داری خدا برات حفظش کنه ممنون عزیزم...سلامت باشین